گرسنه اى دزدى کرد و دستش را بريدند. در حکومت اسلامی دست قطع می کنند تا دیگر فقیر نباشی، تا دیگر شکمت گرسنه نباشد و فرزندانت بی سرپناه و بدون دوا و درمان نباشند! دراين حکومت چشم ها را در می آورند تا نبینی، پا را قطع می کنند تا پایی نباشد برای پیمودن! تا دیگر مزه بی کفش بودن در سوز و سرمای زمستان را حس نکنی! گلوها را خفه می کنند تا دیگر از درماندگی صیغه مردی نشوی و اگر این کار را کردی و خواست به کودک ات تجاوز کند صدایت در نیاید !
این ها تصاویری از یک داستان خيالى دردناک نیست٬ قانون خدا و اسلام است٬ قصاص است٬ "عدالت" اسلامى است٬ جنون در جنايت براى ارعاب است! ارعاب چه کسى؟ ارعاب جامعه اى که قبول نميکند. اين تصوير واقعى جامعه نيست٬ برچسپى نچسپ و اسلامى است که اين رژيم سه دهه است ميخواهد با زور به پيشانى آن جامعه بزند و نميشود. اخبار دست و پا بريدن و اعدامهاى روزانه و قانون قصاص و شلاق و قمه کشی زير تابلوى "اجراى عدالت" تنها يک دليل دارد: مقابله با نخواستنى که موج ميزند. بايد شقاوت را به عنوان امری عادی و روزانه بدل کرد تا شايد به سکوت کشاند و ماند! تا شايد آزادیخواهی و برابری طلبی را منکوب کرد!
اين دولت و حاکميت سرمايه دارى است. راسا مسبب بیکاری، فقر، فحشا، بیماری، بى مسکنى و منشا جنايت و پرچمدار آن براى سود است. مذهب و خيل مفت خورها ميزنند و ميکشند و به نابودى ميکشانند و شعار "مستضعف باش تا رستگار شوی"، "خدا اجرت را میدهد"، "گشنگی کشیدن کودکانتان در دنیای دیگر تلافی می شود" و از این دست خرافات و فریب ها سر میدهد. برای حقنه کردن این اراجیف سرمایه و نیرو هزینه می کند زیرا توجيه و بقای اين نظام به همین ارکان وابسته است!
آيا اين سياستها پاسخ داده است؟ آيا کارگران قبول کرده اند؟ زنان ساکت شده اند؟ جوانان تن داده اند؟ بدون ترديد نه. وقتى دولت قانون بازى را بر جنايت استوار کرده است چرا بايد جنايت به هر دليل متوقف شود؟ جمهورى اسلامى نميتواند ايران را قرنطينه کند و خواستها را خط بزند. ميتواند مردم را به فقر بکشاند و دست گرسنه را ببرد اما نميتواند بعد از قرن ها مبارزه انسان های آزادیخواه و سوسياليست این خرافات را به جامعه و مناسبات مردم تحميل کند. دیگر دست این جنايتکاران براى عالم و آدم رو شده٬ همه ميبنند که آخوندها سلطنت ميکنند و چه کسى نميداند هیچ جای دنیا دعا و وعده بهشت شکم گرسنه کسی را سیر نکرده است؟
بنابراين در صف مقابل جنگ و مقاومت اجتناب ناپذير است. تنها شرايط جنگ سخت ميشود اما جنگ ادامه دارد. آنها ميزان توحش را بالا ميبرند و جامعه شکل مقاومت را تغيير ميدهد. سرکوب حتما موقتا ترس و محتاط بودن ايجاد ميکند اما جائى ديگر تاثير ندارد و ورق برميگردد. تا همين امروز نيز همين مقاومت و مشتهاى گره کرده و نخواستن بوده که آنها نتوانستند رنگ اسلامى شان را به جامعه بزنند. دستهایمان را قطع میکنند تا بر علیه وضع موجود دستهایمان را به هم ندهیم اما با رویش ناگزیر جوانه ها چه خواهند کرد؟
سرکوب و توحش و قصاص اسلامى اگر يک واقعيت است٬ مقاومت و اعتراض و خواستهاى برابرى طلبانه و سوسياليستى و ضد اسلامى واقعيتى ديگر است. اعتراضات کارگری٬ 16 آذر٬ تحصن و اعتراض های روزمره در دانشگاهها٬ مقاومت زنان و تلاش براى برابرى٬ جنبش احقاق حقوق کودک٬ مخالفت با اعدام و سنگسار٬ نگاه بيشتر به چپ و ايده هاى سوسياليستى. این ها با تمام محدوديتهاى اختناق آنروی سکه حقیقت جامعه است! دو جبهه روبروی هم قرار دارد. جبهه ارتجاع سرمايه دارى و هوادارانش و جبهه نخواستن اين اوضاع و تلاش براى تغيير. پيروزى جبهه ما در گرو سرنگونی جمهورى اسلامى و نابودی نظام سرمایه داری است. بايد نيروى اين پيروزى را بسيج و سازمان دهيم. الغاى قانون قصاص و انواع جناياتى که منشا آن سرمايه دارى امروز است تنها با نفى اين نظام ممکن است. جبهه آزاديخواهى و برابرى طلبى راهى جز مقابله با اين اوضاع ندارد.*